ارغوانارغوان، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره

خط خطی های مادرانه

برنامه ی سری جدید

انقدر میرم دنبالش تا بالاخره نتیجه بده. دیروز دومین آزمایش رو هم دادم. همونطور که انتظار میرفت منفی بود. بتام نیم شده بود. ساعت 4 بود که با شوهرم راه افتادیم سمت کلینیک. میرفتیم که جواب آزمایش و نشون بدیم. کلینیک انقدر شلوغ بود که تا بعد از ساعت 8 مجبور شدیم منتظر بمونیم. هردفعه میری شلوغتر از سری قبله انگار هیچکس تو این شهرستانها دیگه نمیتونه طبیعی بچه دار شه. یکی خسته شده غر میزنه. یکی به نحوه پذیرش و نوبت دهی اعتراض میکنه. یکی ساکت تو لاک خودشه. یکی بلند بلند و بدون توجه به اینکه صداش یا بوی دهنش ممکنه باعث اذیت دیگران بشه بی امان حرف میزنه. کاش میشد بغل یکی از این تابلوهای سیگار کشیدن ممنوع یه تابلوی "ورود اشخاصی که مسواک نمی زنند مم...
28 مرداد 1392

یه نامه برای تو شاید بفهمی...

این همه دعا بی اثر موند. این همه مراقبت، این همه اذیت، این همه درد. همش دود شد رفت هوا. نه که گلایه کنما، خوب دست خداست. نخواست بده. نمیشه که از خدا حساب چیزی رو خواست. ولی خیلی دلم سوخت. خیلی امیدوار شده بودم. تکرر ادرار که اذیتم میکرد، جای آمپولم که درد میگرفت، از بیرون زدن شیاف که حالم به هم میخورد، پاهام که بخاطر هورمونها داغ میکرد به خودم میگفتم عیب نداره طاقت بیار روزهای آخره. یک ماهش طی شد، موند یه ماه دیگه تا اینارو استفاده کنی. اندامم انقدر به هم ریخته که دوست ندارم تو هیچ جمعی حاضر بشم. دلم نمیخواد هیچ کسی رو ببینم. هنوز ورم دفعه پیش نخوابیده این سری هم بهش اضافه شد. 17 روز تمام تو چهاردیواری بسته موندم بازم ته دلم...
25 مرداد 1392

روز آزمایش

دیشب اصلا نخوابیدم. کولر و که روشن میکردم به حدی خونه سرد میشد که تا مغز استخونت یخ میکرد، وقتی هم خاموش میکردم چون کف پام داغ میکنه نمیتونستم بخوابم. تا صبح چند بار بلند شدم. دو سه بار برای دستشویی، دوسه بار برای شستن پاهام یه بار هم برای آوردن کیسه یخ که بذارم زیر پام و بخوابم. بازم نشد. دوست هم ندارم پنجره ها رو باز بذارم. راستش فوبی حشره دارم. همش میترسم از پنجره حشره ای وارد خونه بشه. ساعت 7 که بیدار شدم برای آمپول دیگه چشمام رو هم نرفت. دیشب دوش گرفته بودم. بالای سر همسری نشستم و با صدای شسوار بیدارش کردم. آماده شدم و ازش خواستم بلندشه بریم آزمایشگاه. شوهرم میگفت همون روز پنج شنبه بریم ولی من به بهونه اینکه فردا آزمایشگاه...
23 مرداد 1392

زیفت دوم

امروز روز 9مه انتقالمه. دوشنبه صبح ساعت 8 قرار بود تو کلینیک باشیم. ما نیم ساعت زودتر رسیده بودیم. خیلی زود هم منو فرستادن بالا که آماده بشم. کلینیک دوتا اتاق عمل و دوتا اتاق انتظار داره. یکی برای لاپاراسکوپی یکی هم برای زیفت. تو این اتاق تقریبا 9 نفری بودیم. اتاق انتظار لاپاراسکوپی هم ده یازده نفری تو نوبت عمل بودن. البته من تا نیم ساعت آخر ندیدمشون. چون یکی در میون از هر اتاق میبردن برای عمل. تو اتاق انتظار تا ساعت سه و نیم بعد ازظهر همینطوری نشسته بودیم. کلی با خانمهای دیگه صحبت کردیم. یکی تو نیرو انتظامی کار میکرد یکی تو شرکت نفت، یکی خونه دار بود، یکی مربی بدنسازی بود و کارش و مثل من برای این عمل ها ول کرده بود. بنده خدا گوهر خ...
15 مرداد 1392

انتقال

بالاخره وقتش شد. به امید خدا فردا صبح زود میرم برای انتقال. دفعه ی قبل نمیدونستم حموم کردن خوب نیست فردای عمل رفتم تو حموم و حسابی دوش گرفتم. از روز بعدش هم هر روز تو حمام بود. این دفعه باید بیشتر مراقب باشم. زیاد حموم نرم و از لپ تاپ و موبایل هم فاصله بگیرم که مبادا اشعه شون باعث آزار این جوجوها بشه. اینبار نه که بترسم، خیلی بیشتر نگرانم. امروز مانلی و نجمه اومدن خونه م. خیلی خوش گذشت. دوستهای واقعا مهربون و خوبین. با اینکه دیگه پرده های دنیای مجازی رو از میون برداشتیم و همدیگه رو به راحتی می بینیم ولی هنوز هم خیلی راحت میشه باهاشون حرف زد. بعد از مدت ها فاصله گرفتن از دوستام و خونه نشینی امروز خیلییییی روز خوبی بود. ممنونم ازشون که ...
6 مرداد 1392

گوهر خانم

هربار که بهش میگفتن خانومت باید آزمایشها رو تکرار کنه یا فلان بخش بره شروع میکرد با لهجه ی لری به غر زدن. حتی به مسئول آزمایشگاه پیشنهاد 100 تومن رشوه کرده بود که این همه از گوهر خانمش آزمایش نگیرن و دست و بالش و سوزن نزنن. سنشون خیلی کمتر از اون چیزی که بود نشون میداد.هردوشون دندون مصنوعی داشتن. گفتن بیست سالی میشه که ازدواج کردن. هرچی حساب کتاب کردم دیدم باید حداکثر 40-45 سالشون باشه. از خرم آباد میاومدن. وقتی ازشون پرسیدم چرا اینقدر دیر اومدین دنبال درمان، شوهره گفت بهم گفتن زنت بچه دار نمیشه. منم گفتم اصلا بچه نمیخوام. تا چند وقت پیش که رفتیم کرمانشاه پیش یه دکتر خوب و اون معرفیمون کرد اینجا. گوهر از زیر چادر یه دستمال دو...
2 مرداد 1392
1